همین که آدم هایی هستند که می شود کنارهم بنشینیم و راه برویم و چرت بزنیم (حتی!) که اصول و قاعده هایی را یاد بگیریم و یک چیزهایی برود در مغزمان، خودش لذت بخش ست، یک لذت فراموش شده! ء
این که وقتی می خواهیم تعریف مساله کنیم در یک کارگاه روش تحقیق، دیگر نیازی ندارم من،که توی مغزم
مهم و غیر مهم را (مثل کلاس های روش تحقیق دانشکده)حلاجی کنم و می توانم به روشنی مساله هایی که این 3-4 سال اخیر درکلاسهای درسم با آن مواجه بوده ام را بیان کنم، خوب است.
... این جا تکلیف ام با خودمو تجربه ها و علایقم روشن است.
این که دانش کم یا کم تجربگی یک نفر نسبت به بقیه افراد، اینجا باعث نمی شود که ایده و انگیزه کمی از کلاس دریافت کند، عالی ست.
این که ساعت های مفیدی را با آدم هایی میگذرانم که به علاقه ها و انگیزه های شخصی شان فکر می کنند در روزانه هایم موثر است.
این که اصلا یک نفر می آید یک جایی، که به یک عده آدم چیزی یاد بدهد و افاده ی استادی ندارد جای شکر دارد.
من نیاز به گروه را وقتی دارد این نیاز تا حدی پاسخ گفته می شود، بهتر درک می کنم.
پی نوشت. روش تحقیق در حوزه آموزش
گاهی فکر می کنم نوشتن تو مثل درس دادن من است:
ReplyDeleteباید هوشمند و حواس جمع باشی و کم و بیش با مفهومی که تو درباره اش می نویسی (یا من درباره اش درس می دهم) از قبل آشناباشی
وگرنه هیچ نمی فهمی