Saturday, July 31, 2010

عدسی 1000 ایکسِ کلاس "مشاهده زیر میکروسکوپ" -2

یک. 3تا از میکروسکوپ ها نو نوارند و عدسی های قوی تری دارند، 4تای دیگر از ان تک چشمی های قدیمی است. پس بنا به قرار جلسه قبل، گروه ها در جهت چرخش عقربه های ساعت جابه جا شدند. اما این اصلا به این معنی نبود که دعوای گروه ها و جاها و صندلی ها را توانیتسم حل و فصل کنیم.

دو. برنامه این بود که بچه ها نمونه های لام های آماده برش های مختلف را مشاهده کنند.
نکته اول این بود که لام هایی که در مدرسه موجود بود، کیفیت بالایی نداشت. یعنی برش ها و رنگ آمیزی ها دقیق و زیبا نبود! و متاسفانه نمونه هایی که در بازار پیدا می شد، هم چنگی به دل نمی زد. بهترین ها چینی بودند، با قیمت هایی در حد 12 لام نمونه جانوری و گیاهی، 30 هزار تومان. و می دانستم که بعد از من خدا می داند چند سال بعد یک نفر سراغ این نمونه های بیاید و چند دانش اموز دیگر، بعد از شاگردهای این کلاس چشمشان به این نمونه ها بخورد....یادم افتاد که از زمان دانش اموزی خودمان، در ان یکی دوجلسه ای که پای من و دوستانم به ازمایشگاه زیست باز شد، یک اسلاید های امریکایی قدیمی وجود داشت که معلم پدر آمرزیده ما در 7 سوراخ قایمشان کرده بود... رفتم فرزانگان و بگرد و بجور، در یکی از کمدهای بی ربط آزمایشگاه پیدا یشان کردم. و شگفت از این همه دقت و ظرافت در کار تاریخ روی یکی از جعبه های 1987 بود. (اووووه....سال تولد من...) چندتایی شکسته بود و چندتایی بی نام و نشان شده بود! ولی یک تار مویش می ارزید به صدتا چینی و ایرانی.... ء

سه. از بین نمونه ها، بخش هایی از اندام های حسی و حرکتی جند حشره را انتخاب کردم. سایز نمونه ها به نظرم مهم می آمد. اینکه با بزرگنمایی 4 و 10 بتوانند تصویر خوبی مشاهده کنند و مقیاس این مشاهده برایشان ملموس باشد. شاید نمونه ای گیاهی (ساقه و ریشه و ...) خوش رنگ و لعاب تر بودند، اما فهم برش عرضی و طولی، یا فهم اینکه این چیزهایی که می بینی بافت های مختلف هستند، به نظر مشکل می رسید برای بچه های سوم دبستانی.
پس تمرکز کار این جلسه را صرفا گذاشتم بر روی تنطیم میکروسکوپ و بالا پایین کردن استیج. و آخر سر هم حدس زدن اینکه نمونه ای که مشاهده کردید، چه می تواند باشد. ضمایم دهانی سوسک، فلس های بال پروانه، بال زنیور، پای عنکبوت، شاخک حسی پشه، لارو و پشه انوفل...
بعد یک طناب وسط کلاس بستیم. برای این قسمت عکس هایی با بزرگنمایی مختلف و میدان دید های متفاوت از تصویر هایی که بچه ها زیر میکروسکوپ می دیدند را پیدا کرده بودم و پرینت گرفته بودم. این عکی ها را روی این طناب آویزان کردیم و هر گروه می آمد تا تصویر مربوط به خودش را پیدا کند. کمی در کلاس هرج و مرج شد اما نتیجه خوبی داشت. بر اساس چیزی که از صفورا خوانده بودم، بچه ها در توصیف ضعیف اند. فکر کردم این عکس ها در تشخیص شان کمک بزرگی است... (فکر می کنم ضعف در توصیف آن چیزی که مشاهده می کنند مشکل بچه های این سن و این کلاس باشد...)

چهار. تنظیم و کار با میکروسکوپ های جدید (و به قول خودشان آن بزرگها!!) طبعا برای بچه ها اسان تر است. اولین گروه که توانستند یک تصویر رنگی ، هرچند تار و نا مشخص، از پشت این چشمی ها ببینند بقیه هم انگار باور کردند که می توانند با این هیولاهایی که همیشه از دور بهش دست زنده بودند، کار کنند.
پر از هیجان شده بودند. شاید بتوانم بگویم برای این آزمایشگاه و برای این بچه ها امروز کار کوچکی کردم.


پنج. همچنان از مشاجرات و ناسازگاری های این وروجک ها در عذابم!! کلاس همیشه در اعتراض است. یکی از ناراضی ها امروز نیامده بود. و من فهمیدم که با یک گل بهار نمی شود.... ء
بیشترین چیزی که برایم ناراحت کننده است، جبهه گیری بچه ها نسبت به بک نفر است. برای من، این وروجک از باهوش ترین و کتابخوان ترین بچه های کلاس است. هیکل درشت تری هم دارد. اما آب هیچ کس با این بچه در یک جوب نمی رود. و کم کم دارم باور می کنم که بقیه بدجوری پا روی دمش می گذارند و در هیچ جمعی راهش نمی دهند...
( و این بچه، یاسمین، یکی از همان دونفری است که قیبلا توضیح دادم که اولیای عزیز مدرسه، هم گروهی شدن و بغل دستی شدنشان را موقوف اعلام کرده بود... آن نفر دیگر هم غایب کلاس امروز بود ...بازهم پاک کردن صورت مساله.....) ء

شش. تجربه ی شادی بخشی نیست. ، طبق معمول، این رفت و آمد های هفته ای یکبار در یک مدرسه یک جای این شهر هزار رنگ.... ء

No comments:

Post a Comment